محل تبلیغات شما

ندا جان عشق ابدی من تا ابد دوستت دارم.



ما دلشدگان در غم دلدار نشستیم              با جام و می مطرب و عیـار نشستیم

مطرب بسراید زغم عیار بنوشد                 من کام بگیرم زتو با جام نشینم

از دوری دستان و صدای تو ز گوشم               ای مانده به خاطر غم ایام به جان است

ده سال گذشت از تو و ده سال بماند            این ده بگذار است و دلم یاد به جان است

در معرکه عقل و دل و جام و نشانش             دل در طلب یار گذر کرده چه حال است

یک عمر گذشت و خبر از تو بگرفتم              اما نتوانم که تورا ابز ستانم

جان من و جان تو بیا ابز دوباره                    باز آوری بر یاد همان حرف زبام

با عجز و نیاز و نگرانی به تو گفتم                با من بنشین پای به پای تو بمانم

گفتم که تو را دوست بدارم به زبانم               با جان خودم عشق بدادم به هوایت

اشکم به ندای قلب تو زار و روان است           ای یار، ندای دل من، اشک روان است

چرند و پرندهای قلب بیمار من به یاد عشق


دلم گرفته

دیگر خوابیدن بس است.

 

میترسم

نه برای اینکه شاید صبح دیگر را نبینم نه.

از کابوس هایش میترسم.

بدترین لحظه ها جلویم ایستاده اند.

یادتان هست که بودم ؟ یادتان می آید خنده از لبانم جدا نمیشد؟

خنده هایم چه شد؟ لودگی هایم کو‌؟ من قهقه هایم را میخواهم .

 

شکستم ، آنجا که از انسانها دل کندم و رو به خدا کردم اما

انگار خدا هم سرش شلوغ بود

خدایا امروز از تو هم گله دارم .

بزرگترین آرزویم ، کوچکترین معجزه ات بود.

چه شد پس ؟

پشتم را به که گرم کنم ؟

همه ی آرزو هایم را دور ریختم حال فقط خنده هایم را برگردان


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها